آهی از دل
من سراپا احساس....
تو گذر کردی بر من....
و نگاهت چنان سرد و نا اشنا بود....
که یخ زد بند بند همه حسم
و حالا این منم و دلی یخ زده....
که ته تهش می داند دوباره عاشق نخواهد شد....
گره ایست بر دل.....
به چه بازخواهد شد....
خدایا چه کنم؟ تو مرا چاره، مرا درمان.
درد خود می گویم.....
ز کفم رفت این عشق....
گرفتند ز من لحظه هم اغوشی را...
عشق را....
افسوس... نطفه های این هم بستر شدن ، لحظه های وصال
بود...
نامردها از ریشه قطع کردند درخت احساسم را
52321 بازدید
2 بازدید امروز
9 بازدید دیروز
40 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian